BenYamin is typing...



در صفحه imdb آن اینطور نوشته شده است: یک زندان عمودی با یک سلول در هر طبقه. دو نفر در هر سلول. تنها یک سکو غذا برای تغذیه افراد که در هر روز تنها دو دقیقه به آن دسترسی دارند و از بالا به پایین می‌رود. یک کابوس بی‌انتها در حفره.

دیدار با شکل واضح‌تر یک جامعه

دیدار با شکل واضح‌تر یک جامعه

یک فیلم اسپانیایی به شدت خوش‌ساخت و تر و تمیز که در دسته فیلم‌های ترسناک و علمی-تخیلی طبقه‌بندی می‌شود. اگر واقعیت را بخواهید این فیلم بیشتر از اینکه شما را بترساند، به فکر فرو خواهد برد. بیشتر از اینکه با خشونت منزجرتان کند، نمود آن را به شکل‌های مختلف در جامعه به شما نشان خواهد داد! شاید حفره نمادی از جهان شکل‌ گرفته کنونی‌مان باشد. اسم اصلی اسپانیایی آن El hoyo به معنی حفره و اسم دیگر آن Platform به معنی سکو است.

خطر اسپویل! اگر فیلم را ندیده‌اید و اسپویل شدن فیلم‌ها برایتان اهمیت دارد، خواندن ادامه پست را بگذارید برای بعد از دیدن فیلم.

از طبقه بالا چطور به نظر می‌رسیم؟

از طبقه بالا چطور به نظر می‌رسیم؟

یک شروع دلپذیر ولی مبهم!

شروع فیلم بسیار آرامش‌بخش است. موسیقی دلپذیر، محیط کار رویایی و آرام، مدیر آراسته و حواس‌جمع که همه کارها را کنترل می‌کند. هیچ خللی در آفرینش سکوی غذا وجود ندارد! حتی اگر یک تار مو در غذا وجود داشته باشد فورا به آن رسیدگی می‌شود. به نظر می‌رسید شرایط اینجا خالی از خلل است! اما این پایان ماجرا نیست! شاید همه داستان آفرینش غذا و سپردن آن به سکو نبوده باشد! شاید باید به سیستم پخش غذا اهمیت بیشتری می‌دادیم تا اینکه خود غذا واقعا چیست.

حفره واقعا کجاست؟

حفره واقعا کجاست؟

سرگرم‌کننده و هیجان‌انگیز در حین جدی بودن!

بازی شروع می‌شود. چشمانت را باز می‌کنی و می‌بینی در طبقه‌ای بیدار شده‌ای. معلوم نیست حفره کجاست. معلوم نیست چه کسی اینجا را ساخته است و اصلا چه هدفی را دنبال می‌کند. حتی خیلی مشخص نیست که آدم‌ها بر چه اساسی به حفره منتقل شده‌اند. شاید این موضوع خیلی هم اهمیت ندارد. شاید خیلی مهم نباشد که از کجا آمده‌ایم و دنبال چه هدفی هستیم. مهم این است که الان اینجاییم، در طبقه ۴۸ام و یک وظیفه خطیر داریم: زنده ماندن برای مرحله بعدی!

هم‌طبقه‌ات شروع می‌کند به توضیح دادن، تنها اوست که می‌تواند به تو بگوید اینجا چه خبر است، البته قبلا هرگز با حفره آشنا نشده باشی. اطلاعات می‌دهی، اطلاعات می‌گیری. تا وقتی غذا هست و زنده می‌مانی به معاشرت علاقه داری. البته معاشرت فقط با هم‌طبقه‌ات جواب می‌دهد! انتظاری از افراد طبقه بالاتر نداشته باش! آن‌ها از تو بالاترند. پایینی‌ها چه؟ نظم اجتماعی شکل گرفته تو را مجبور می‌کند همانطور که طبقه بالا با تو رفتار می‌کند و یا احتمالا رفتار می‌کند، تو هم با پایینی‌ها همانطور رفتار کنی. مطمئن نیستی که آن‌ها چه بلایی سر غذایی که الان به دستت رسیده آورده‌اند، به هر حال این غذا، پسمانده غذای آنهاست، تو هم می‌توانی هر بلایی دلت خواست روی بقیه غذا بیاوری. من در طبقه پایین هرگز از رفتار طبقه بالا مطمئن نیستم رفتار پایینی هم به من ربطی ندارد، هر کاری دلش خواست بکند. به من چه؟ از رفتار او قرار نیست اثری به من برسد!

زندگی در طبقه متوسط جذابیت‌های خودش را دارد!

زندگی در طبقه متوسط جذابیت‌های خودش را دارد!

در حفره آدم‌ها همه یک شکلند در لباس و امکانات طبقات تفاوتی نیست. در زمان ایستادن پلتفرم هم فرقی بین طبقات نیست.هیچ راهی برای زرنگی وجود ندارد! فقط و فقط یک فرق بین آنها وجود دارد: شماره طبقه. اوه البته نباید یک تفاوت مهم افراد را از یاد برد: وسیله‌ای که با خود به حفره می‌برند! حفره در کنار همه محدودیت‌ها یک حق انتخاب به شما می‌دهد. در ابتدای ورود به حفره می‌توانید یک وسیله را همراه با خود به حفره ببرید. گورنگ یک کتاب برمی‌گزیند! اساسا انتخاب یک کتاب در یک همچین فضایی شاید خیلی هوشمندانه نباشد! البته کتاب تا وقتی در طبقه‌ای خوب یا حداقل متوسط باشی انتخاب خوبی است و سرگرمت می‌کند!

>> دقیقه ۲۸ام فیلم
_ دست‌های تو بسته است. ولی دست‌های من نه. تو یه کتاب داری. من سامورایی پلاس (یک چاقو بسیار تیز). مشخصا در جایگاهی نیستی که بخواهی خواسته‌ای داشته باشی!
>> دقیقه ۳۹ام فیلم
_ قبلا هیج‌کس کتاب به حفره نیاورده بود. آدم‌ها درخواست هر چیزی کردن: اسلحه، گرز، چاقو، مشعل، چوب گلف و بیس‌بال.
>> دقیقه ۵۲ام فیلم
_ اینجا، جای خیلی مناسبی برای کسی که کتاب دوست داره نیست!

در دقیقه ۵۹ام فیلم هم می‌بینیم که گورنگ صفحات کتاب را پاره می‌کند و می‌خورد! بله با شکم خالی نمی‌توان کتاب خواند! یک وجهه فیلم همین انتخاب یک کتاب به عنوان تنها وسیله است! اما گورنگ چه کتابی با خود به حفره می‌برد؟ دن‌کیشوت را. یک رمان تاثیرگذار اسپانیایی که البته قطعا برای خود آن‌ها بسیار شناخته‌ شده‌تر است تا برای ما. کتابی که در آن به جلوه‌هایی از اختلافات طبقاتی در عصر شوالیه‌ها پرداخته می‌شود و اتفاقا شخصیت اصلی داستان هم عاشق کتاب و تفکر است، تا حدی که از مطالعه زیاد و کم‌خوابی هوش و حواسش را از دست می‌دهد، اما ذهنی ماجراجو دارد و به دنبال شوالیه شدن است! گورنگ هم از همان ابتدا در فکر انقلاب بود! در فکر اصلاح ساختار. کسی چه می‌داند شاید این فیلم برداشتی مدرن و دور از کتاب دن‌کیشوت بوده باشد!

خودکشی کارمند سابق حفره هم یکی دیگر از اتفاقات شوکه‌کننده فیلم است. دقیقا در جای درست خودش رخ می‌دهد! نه بعد از اینکه سگش رامسس توسط زن شرور کشته می‌شود و یا نه بعد از آن همه اسرار برای اصلاح روند خورده شدن غذا در حفره و بی‌نتیجه ماندنش بلکه دقیقا در صحنه‌ای که با دروغ رو به رو می‌شود، وقتی به طبقه ۲۰۲ منتقل می‌شود! در صحنه‌ای به گورنگ می‌گوید که حفره ۲۰۰ طبقه دارد اگر افراد به اندازه غذا بخورند غذا برای همه کافی است. اما ۲۰۰ طبقه یک دروغ بود! شاید غذای کافی هم یک دروغ باشد شاید دروغ‌های دیگری هم باشد. او در این طبقه نه امیدی به غذا دارد نه امیدی به اصلاح سگش را هم از دست داده است، دیگر دلیلی برای زندگی پیدا نمی‌کند! دوست دارم همین‌جا اشاره کنم که فکر می‌کنم بحث در مورد تعداد طبقات حفره (۳۳۳) خیلی مهم نیست فیلم حرف‌ها مهم‌تری برای گفتن دارد!

بعضی نمادها در فیلم زیادی واضح و تکراری بودند! مثلا صحنه‌ای که یک نفر در قبال غذا پول به گورنگ می‌دهد. مشخص است که پول اینجا کمکی به افراد نخواهد کرد! یا همین تلاش برای بالا رفتن بی‌نتیجه است، چون معلوم است بالاخره یکی پیدا می‌شود که اجازه ندهد رد بشی و روی سرت می‌ریند! در میان همه گفتگوها بین شخصیت‌های فیلم فیلم یک گفتگو بین گورنگ و ایموگویری شاهکار است هرچند قبلا شبیه آن را شنیده باشیم. ایموگویری تلاش می‌کند افراد طبقه پایین را قانع کند که یک سهم غذا بخورند و به بقیه غذا دست نزنند اما تلاشش بی‌نتیجه می‌ماند.

گورنگ: یا عینا به حرف خانوم گوش می‌دید یا من هر روز روی غذا می‌رینم و طوری هم می‌زنمش که یه دونه برنج هم دست‌نخورده باقی نمونه. می‌شنوید؟ مجبورید هر روز گه بخورید! حالا همینا رو به حروزاده‌های پایینی هم بگید. روشن شد؟
ایموگویری: مثل اینکه جواب می‌ده!
گورنگ: معلومه که جواب می‌ده.
ایموگویری: من فکر می‌کردم قراره قانع‌شون کنم.
گورنگ: الانم قانع شدن.
ایموگویری: با گُه؟!
گورنگ: خیلی بهتر از همبستگی خودجوشه!
ایموگویری: بیا ببینیم می‌تونیم طبقه بالا رو هم قانع کنیم.
گورنگ: اونا به حرف من گوش نمی‌دن.
ایموگویری: چرا؟
گورنگ: چون نمی‌تونم به سمت بالا برینم. :))

آیا داستان پلتفرم یک داستان بی‌عیب و نقص است؟

سمبل از پاناکوتا تبدیل می‌شود به دختربچه!

سمبل از پاناکوتا تبدیل می‌شود به دختربچه!

حفره‌هایی در ساختار داستان حفره هم وجود دارد! مثلا هیچ اشاره‌ای به مکانیزم حرکت پلتفرم نشده است. هیچ معلوم نیست سیستم تشخیص غذای پلتفرم چطور کار می‌کند و طبقات را سرد و گرم می‌کند. آیا کسی خارج پلتفرم طبقات را می‌بیند؟ آیا کسی از اتفاقات درون پلتفرم خبر دارد و کاری نمی‌کند؟ و یا سیستم پلتفرم هوشمند است و فقط ی غذا و نبود انسان زنده در طبقه را تشخیص می‌‌دهد؟

بعد از اتمام فیلم موضوعات مختلفی هست که ذهن بیننده را درگیر کند. مثلا اینکه بعد از طبقه ۳۳۳ پلتفرم در کجا متوقف شد؟ آن جای اسرارآمیز که پلتفرم ایستاد و دیگر حرکت نکرد کجا بود؟ موضوع دیگر پیش از اتمام فیلم این است که آن بچه در طبقه ۳۳۳ چطور به تنهایی زنده مانده است؟ آیا هم‌اتاقی‌اش را به قتل رسانده و از او تغذیه کرده؟ چون جنبش عدالت گئورگ و دوست سیاه‌پوستش بعد از چند روز آغاز شد و افراد طبقات دیگر اقدام به کشتن و سوزاندن هم کرده بودند ولی آن بچه تک و تنها در طبقه ۳۳۳ چطور زنده مانده بود؟ چرا اثری از هم‌اتاقی‌اش نبود؟

چرا دختربچه آنجاست؟ از کجا پیدایش شده و نماد چیست؟ اصلا مشخص نیست. آیا همین‌جا به دنیا آمده است؟ پدر و مادرش کیست؟ اصلا چطور در طبقه ۳۳۳ زنده مانده و زیر تخت خواب قایم شده است؟ چرا شکل و قیافه این بچه که به نظر معصوم می‌رسد شبیه زن شرور داستان پلتفرم است؟

ضمن پایان بد فیلم که خیلی‌ها را شاکی کرده است حرکت پلتفرم بعد از طبقه آخر بسیار مبهم است! یعنی کسی که در طبقه آخر است همیشه می‌توانسته سوار پلتفرم بشود و بالا برود چون بعد از طبقه‌ای نیست که پلتفرم در آن توقف کند، این موضوع در طبقه ۳۳۳ کاملا واضح است. پس چرا قبل از این تا به حال کسی سوار بر پلتفرم به بالا نرفته است؟

سخن پایانی

این فیلم به شدت سرگرم‌کننده است و ساخته شده تا حدود ۲ ساعت میخکوبتان کند! اصلا نفهمیدم فیلم کی به پایان رسید. حتی اگر از فیلم‌های علمی تخیلی بیزارید و معتقدید که حرفی برای گفتن ندارند، یک فرصت دوباره به پلتفرم بدهید. همان چند شات سریع فیلم که نشان می‌دهد گورنگ در اولین ماه حضورش چگونه با محیط اخت می‌گیرد و دیگر به فکر پایینی‌ها نیست و حالش از پسماند غذای بالایی‌ها به هم نمی‌خورد کافیست برای اینکه بفهمیم الیناسیون چطور در انسان رخ می‌دهد! برای اینکه خودمان و جامعه را در چهره گورنگ ببینیم، همان چند دقیقه کافی است!

این پست را در ویرگول هم می‌توانید پیدا کنید.


سلام، من بنیامین بیضایی هستم رتبه 9 کشوری و 65 منطقه 2 کنکور سراسری 98 رشته ریاضی، سعی میکنم در این پست شما رو با یکسری راهکار ها و نکاتی آشنا کنم که مطمئنم بهروری شما رو افزایش میده (حداقل بهره وری منو افزایش داد) و مسیر کنکور رو برای شما هموارتر میکنه.

این پست به درد کیا می خوره؟ :)
_دانش آموزانی که امسال کنکوری هستند و قصد دارن بهترین نتیجه ممکن رو به دست بیارن.
_فارغ التحصیلانی که در پی تغییر روش مطالعه و یا بهبود اون هستن.
_افرادی که به طور جدی به دنبال راهکار های منطقی و اصولی هستن و بیشتر به روش هاشون فکر می کنن.
_دانش آموزان سال های پایه که به آینده خودشون فکر میکنن.
این پست به درد چه کسایی نمی خوره؟ :| 
_افرادی که در پی یافتن روش های خاص و معجون های موفقیت یک شبه هستن.
_افرادی که نمی خوان بهتر از "خود الان"ـشون باشن.


چرا دوست داشتم همچین متنی بنویسم؟ و چطور از این متن بهتر استفاده کنیم؟
راستش رو بخواهید خسته شدم از دیدن تبلیغاتی که هر روزه دانش آموزان رو دعوت به موفقیت یک شبه در کنکور سراسری می کنن، خسته شدم از دست آدم هایی که هر روز فریب این تبلیغات رو می خورن و به امید موفقیت با برنامه های کذایی کلی پول خرج می کنن و در نهایت به نتیجه دلخواهشون نمی رسن. می خوام در این پست بهتون بگم که داستان من در کنکور سراسری چطوری سپری شد!
بهتره تو یه زمان مشخص حدودا 1 ساعته این پست رو بخونید! سعی کردم هر چیزی که به ذهنم می رسید رو توضیح بدم اما برای اینکه از بحث اصلی منحرف نشیم و خیلی طولانی ننوشته باشم کلی لینک لا به لای نوشته ها دادم که حتما حتما بهشون سر بزنید! خودمم سال کنکور اغلب این لینک ها رو مطالعه کرده بودم! (بعضی لینک ها صوتی و تصویرین و یا طولانی ترن میتونید اونها رو ذخیره کنید و بعدا بهشون سر بزنید) کلیت پست تشکیل شده از هفت بخشه:

  • ایده 1 مرور دروس پایه
  • ایده 2 مدیریت و انتخاب منابع، جزوات، کلاسها و سازماندهی اونها
  • ایده 3 مهارت های نرم و برنامه ریزی صحیح
  • ایده 4 تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت، رشد منطقی در زمان و مدیریت و تحلیل تراز
  • ایده 5 جمع بندی و خلاصه نویسی صحیح
  • ایده 6 سوالات متدوال
  • ایده 7 منابع و روش های من

ایده 1 مرور درس های پایه و سازمان دهی اونها

این ایده رو انتخاب کردم که بیشتر در مورد تابستون و اهمیت درس های پایه با هم صحبت کنیم! داوطلبان اندکی هستند که از سال های پایه "کنکوری" درس میخونن و منابع تستی رو برای هر درس تموم میکنن اگه از این دسته داوطلب ها باشید بیشتر نیاز به مرور و تست زنی تو تابستون دارید (توصیه میکنم از روش بازیابی که پایین تر توضیح دادم، استفاده کنید) و حتی می تونید پیشروی کنید و از درس های دوازدهم هم مطالعه کنید!
اغلب داوطلب ها (مثل من) معمولا تو سالهای پایه پراکنده درس میخونن و کمی هم تست کار میکنن. این موضوع خیلی هم بد نیست البته اگه مفهوم کلی دروس رو هم یادگرفته باشید! اگه مفهومی خونده باشید ولی زیاد تست کار نکرده باشید جای جبران هست و وقت کافی دارید.
اگه جزو دسته داوطلبانی هستید که کلا درس نخوندید و فقط برای سال آخر سرمایه گذاری خواهید کرد بهتره یک پایه رو تو تابستون به طور کامل بخونید و هر چقدر که تونستید برسونید  از اون یکی پایه بخونید و توجه کنید که مطالب به هم پیوسته رو هم کنار هم یاد بگیرید. اگه پایه دهم رو کامل بخونید پایه یازدهم رو تا انتهای نیم سال اول همراه ترم اول دوازدهم تموم می کنید و بعد از اون دوباره دهم رو با برنامه آزمون آزمایشی مرور خواهید کرد اینطوری تو عید هم میتونید بخش زیادی از دوازدهم و دو پایه رو جمع بندی کنید و مطمئن باشید که مشکلی پیش نخواهد اومد!
یکی از اشتباهات من این بود که تلاش کردم همه دروس دهم و یازدهم رو تو تابستون بخونم و راستش رو بخواهید بعضی جاها رو ماستمالی کردم که زودتر تموم شه! ولی اینکار اشتباه بود به نظرم! خوندن مباحث حفظی دروس عمومی هم اشتباه دومم بود! اگه مبحثی از دروس عمومی (مثلا قرابت معنایی یا آرایه) از یادتون نمیره تابستون بخونیدش ولی متن دینی رو خوندن عملا کار مناسبی نیست! (اگه آزمون میرید یه حداقل زمانی بهش اختصاص بدید اما واقعا روش وقت نذارید)


ایده 2، مدیریت منابع، جزوات، کلاسها و سازمان دهی اونها

یا شما معلم خوب دارید تو مدرسه و مدرستون با برنامه آزمونی که شرکت میکنید هماهنگه یا اینطور نیست! من معتقدم که کلاس درس جای یاد دادن فرمول های تستی و یا جزئیات ریز نیست بلکه دانش آموزا سر کلاس باید با کلیت دروس آشنا بشن و سر رشته کلاف رو پیدا کنن و تو خونه با حل تست و تمرین بیشتر و رفع اشکال با پاسخ نامه بتونین به درس مسلط بشن! 

مریم میرزاخانی در پاسخ به خبرنگار کره ای که در مورد مدارس ایران سوال می پرسه میگه: . همین که معلمانی داشته باشید تا شما را تشویق کنند که چیز ها را خودتان بخوانید کافی است! فکر می کنم واقعا بیشتر چیز هایی که شما در کلاسِ درس یاد میگیرید در مورد پرانگیزه بودن و ادامه دادن مسیر به تنهایی است!

با اینحال اگه احساس می کنید نمیتونید کلیات درس رو سر کلاس یاد بگیرید میتونید کلاس کنکور شرکت کنید که الان به لطف تکنولوژی میتونید تو کلاس های آنلاین هم شرکت کنید.

  • چطور کلاس و معلم مناسبی رو انتخاب کنیم؟

باید علمی درس رو یاد بگیرید! با توجه به خیل عظیم دانش آموزا که اخیراً به سمت کنکور سراسری هجوم آورده اند طبعا این خیل عظیم پول زیادی رو به دست اندر کاران کنکور می رسونه و یک رقابت مضحکی هم گاهی بین شومن ها شکل می گیره! 
شومن کیست؟ شومن ها معمولا با بالا و پایین پریدن سعی میکنن سرگرمی های متنوعی برای دانش آموزان خلق کنند که در نهایت هم برای اونا سودی نداره! معمولا کسانی که بیش از حد شعر می خونن، اسم های عجیب و غریب برای روش های خود خلق میکنن، فرمول های "من در آوردی" برای هر نوع تستی پیدا میکنن و سعی میکنن با کلید واژه هایی اونها رو در کله دانش آموز بخت برگشته فرو کنن، کسانی که تُن صداشون رو بیش از حد عوض می کنن و برای جذب دانش آموزان در کلاس حاضرند از هر لفظی استفاده کنند معمولا معلم نیستند و شومن هستند! البته این موضوع در مورد همه درست نیست شعر های خنده داری که در ذهن می مونه و یا حرکاتی که باعث یادگیری بهتر دروس می شه اگه در حد معقول و قابل استفاده باشه خیلی هم خوبه و من هم استفاده می کردم ولی اگه بیش از حد باشه دیگه قابل استفاده نیست و شما رو بیشتر سردرگم می کنه! یادگیری شما در کلاس درس و تاثیر مثبت کلاس های کنکوری در تراز شما بهترین ملاک انتخاب یک معلم خوبه! البته مشاهده شده که برخی معلم ها و موسسات برای اینکه دانش آموز به ناکارآمدی روش هاشون پی نبره توصیه میکنند که "در آزمون های آزمایشی شرکت نکنید" و شروع میکنند به بهانه گیری های نادرست در مورد آزمون ها مثلا: برنامه اش بد است! سوالش غیراستاندارد است وگرنه سوالات کنکورر با روش های ما حل می شود! از کتاب های خودشان سوال می دهند! وقتش کم است! سوالش معما است و یا سلیقه است و . البته برخی از این اشکلات صحیحه ولی نه در حدی که دانش آموز شرکت نکردن رو به شرکت کردن ترجیح بده و آزمون برای سنجش اطلاعاتش ملاک درستی نباشه.
همه اینها رو گفتم که بگم فریب شومن ها را نخورید و فکر نکنید با بالا و پایین پریدن و سر و صدای بیش از حد قراره دروس رو بهتر یاد بگیرید!! معلم هایی که با طمأنیه و استفاده از اصول علمی درس می دن غالبا دانش آموز رو درست تر هدایت می کنند!
تجربه من: برای کلاس کنکور هزینه نکردم چون احساس نیاز نمی کردم اما چند مورد از دی وی دی ها رو که البته اون هم برای نظام قدیم بود و به دست من رسیده بود دیدم ولی به نظرم خیلی مفید نبود و اون روش ها رو هم معمولا از کتاب ها می شد استخراج کرد. وقتی خودتون روشی رو برا خودتون می سازید بهتر از اینه که از کس دیگه اونو یاد بگیرید مثلا من مسائل شیمی رو با ترکیبی از کسر تبدیل و کسر پیش ساخته حل میکردم و چند نفر از دوستام که رتبه های خوبی هم آوردن با روش نوشتاری خاصی از کسر تبدیل که خودشون ساخته بودن مسائل رو حل میکردن و سرعت خوبی هم داشتن یعنی خودتون به روش های خاص حل برسید نه اینکه کسی بهتون بگه! الان خیلی باب شده که مثلا بدون فرمول سوالات سینماتیک رو حل میکنن و یا فقط با نمودار همه سوالات رو حل میکنن! برای تست هایی که خودشون طرح میکنن بله!! ولی همه تست ها رو نمیشه اینطوری حل کرد و یا برخی از تست ها با فرمول های کتاب درسی راحت تر حل می شن تا نمودار. اینا رو خودتون باید تشخیص بدید. از طریق حل تست و تحلیل تست هایی که حل میکنید! در ضمن روش های خاصی هم هستند تو حل مسائل مثل عددگذاری و استفاده از گزینه ها که خیلی از تست های سخت با اونها حل میشه و توصیه میکنم اونها رو هم تو خونه تمرین کنید اگه فرصت کردم چند مثال از این مسائل رو براتون می نویسم!
راستی! آخر های سال که مدرسه نرفتیم و برخی از مباحث رو نرسونده بودیم من از فیلم های گزینه دو برای آموزش اون دروس (که رایگان روی سایتش بود) استفاده کردم و واقعا خوب بودن از جمله حسابان و فیزیک و شیمیش! من شیمی رو در طول سال هم دیدم که یک آموزش کاملا مفهومی بود هیچ جنگولک بازی خاصی نداشت و خیلی هم مفید بود! البته مثل همه آموزش ها و کلاس ها بی اشکال هم نبود! (من این فیلم ها رو از tva که گزینه دو بخاطر ثبت نام تابستون رایگان اشتراکش رو داده بود نگاه کردم) چند مورد از ویدیو های سایت آلا رو هم دیدم که همش مفید نبودن و احتیاج به گلچین شدن داشتند! (مثلا عربی آقای ناصح زاده خوب بود)

  • چطور منابع مناسب خودمون رو پیدا کنیم؟

بهترین منبع، منبعیه که با اون احساس راحتی میکنید و البته نتیجه خوبی هم از اون میگیرید! ممکنه رتبه های تک رقمی از اون استفاده نکرده باشن ولی مهم اینه که بدونید برای شما جواب می ده! در کنار این موضوع یک سری اصول هستند که به شما کمک می کنن منبع مناسبی رو انتخاب کنید:

  • به عنوان اولین منبع سعی کنید از کتاب های ساده تر شروع کنید که درسنامه مفهومی تر دارند و اکثر تست هاش متوسط و ساده هستند! طبق تجربه سالیان اخیر کنکور، مخصوصا کنکور 98 اغلب تست های کنکور یا ساده هستند و یا متوسط بهتره در ابتدا شمار زیادی تست ساده و متوسط برای افزایش دقت و سرعت حل کنید تا مطمئن باشید این تست ها رو از دست نخواهید داد
  • سپس به سمت منابع دشوار تر برید تا سر جلسه کنکور سوالات را خوب تر دسته بندی کنید و بدونید که کدوم سوال رو باید در وهله اول جواب بدید و کدوم سوال رو رها کنید! یعنی با حل سوالات سخت تیپ های سخت رو هم بشناسید.
  • سعی کنید تا حد ممکن چند منبعی نباشید خیلی اوقات بهتره یک منبع رو چند بار بخونید تا اینکه برید سراغ منبع دوم! اما داشتن یک منبع جامع و کامل و یک یا دو منبع جزئی تر و خلاصه تر هم میتونه خوب باشه. مثلا کتابی مثل سه سطحی به عنوان منبع دوم حجم مناسبی داره! کتاب های نردبام خیلی سبز هم خلاصه تر و جزئی ترن و به عنوان منبع دوم مناسب هستند.


ایده 3 مهارت های نرم و برنامه ریزی صحیح

بهترین سبک برنامه ریزی که من ازش استفاده کردم برنامه ریزی حجمی زمانی بود! به طور کلی یعنی شما مشخص کنید که یک حجم خاصی رو در یک زمان خاصی مطالعه کنید. من خودم این روش رو از توضیحات آقای افشار یاد گرفتم که به صورت رایگان این فایل صوتی رو در اختیار عموم گذاشته بودن و من هم اینجا براتون آپلودش میکنم: 
آموزش برنامه ریزی حجمی-زمانی-اولویتی علیرضا افشار (لطفاً فقط به بخش آموزشیش توجه کنید)


اما موضوع دیگه ای که خیلی مهمه و غالب افراد ازش غافل میشن تقویت برخی مهارت های نرم شماست که در طول سال کنکور به دردتون می خوره! یه داوطلب حرفه ای کنکور باید یاد بگیره وقتی انگیزه نداره چطور سریع خودش رو جمع و جور کنه! وقتی در آزمونی شکست می خوره چطور نا امید نشه! اگه خیلی خوب داره پیشرفت میکنه چطور به خودش مغرور نشه و. این ها مثال هایی از مهارت نرم هستند که به شما کمک میکنه.
من تابستون کنکور کتاب "اثر مرکب" دارن هاردی رو مطالعه کردم. (البته نسخه صوتی ـش رو) همچینی قسمت هایی از کتاب مدیریت زمان برایان تریسی رو ورق زدم و در برهه از سال تحصیلی هم کتاب 123 بدرخش دکتر شهاب اناری رو مطالعه کردم و بخش هایی که برای نوشتن بود رو پر کردم! چند روز پیش که به اون کتاب نگاه می کردم متوجه شدم در تقویت باور من برای موفقیت تو کنکور سراسری نقش به سزایی داشته! نکته مهمی که هست اینه که در این موضوعات انتظار یک چیز خاص رو نداشته باشید. انتظار نداشته باشید یه نفر از راز سر به مهر موفقیت پرده برداری کنه.


ایده 4 تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت، رشد منطقی در زمان، مدیریت و تحلیل تراز

این نمودار، نمودار وضعیت کلی آزمون های من تو آزمون های آزمایشی قلم چیه؛ می خوام با تحلیل این نمودار تجربه خودم رو در مورد پیشرفت تراز بهتون بگم: اولین آزمون از تراز 6600 شروع کردم. و در آخرین آزمون به 7400 رسیدم و میانگین کلی ترازم 7000 بود. اگه به اولای نمودار نگاه کنید من تقریبا تراز ثابتی داشتم و ت نمی خوردم! مشخص بود منابعم یکسان بود، ساعت مطالعه ام بیشتر نمی شد و روش هام رو تغییر نمیدادم و ترازم ثابت می موند. بعد از چند آزمون که تقریبا به آخرای نیم سال اول رسیده بودیم تصمیم گرفتم چند تا از منابعم رو تغییر بدم و روش های مطالعه ام رو بهتر کنم! رفتم سمت منابع ساده تر و جای درگیری با سوالات پیچیده تر تعداد تست هام رو افزایش دادم و خب نتیجه مثبتی گرفتم! نوسان داشتم چون بعضی جاها نمی تونستم با برنامه آزمون هماهنگ شم اما در کل روند رو به رشدی داشتم. یعنی می خوام بهتون بگم تغییر تراز یعنی تغییر روش، تغییر منبع، یادگرفتن مهارت آزمون دادن! اگه کار های تکراری انجام بدید نتایج تکراری می گیرید! البته اگه معتقدید کار در حال انجام کار درست هستید و هنوز پیشرفت نکردید کمی صبر داشته باشید! کار های کوچک شما در طول زمان مرکب میشن و اثرشون رو نشون میدن!
یه نکته جالب دیگه از این نمودار بهتون بگم: اولین آزمون جامع قلم چی(17 خرداد) دوباره تراز من حدود 6600 شده بود یعنی من یک سال تلاش کردم و ترازم رو از 6600 به 7400 بهبود دادم ولی در نهایت دوباره به سر خونه اول برگشتم و 6600 بدست آوردم! فکر میکنم کار منطقی این بود که نا امید بشم و کسی رو که هستم قبول کنم! اما تصمیم گرفتم غیر منطقی فکر کنم و جایگاه قبلیم رو بدست بیارم از اون به بعد هر تستی که حلش میکردم به هدف امتیاز گرفتن ازش توی آزمون بعدی حل میکردم، آزمون های شبیه ساز رو زمان دار میزدم، شرایط سخت و مختلفی رو شبیه سازی میکردم تا سر جلسه آزمون بهترین شرایط رو تجربه کنم و در نهایت دوباره در آخرین آزمون جامع تراز 7400 رو بدست آوردم! در واقع با تحلیل آزمون فهمیده بودم اشکال من علمی نیست و فقط روی تقویت مهارت آزمون تمرکز کردم! زمان هایی هست که همه ما نا امید می شیم و می خواهیم که کنار بکشیم اما باید جلوش بایسیتم! "عضلات کنار نکشیدن" خودتون رو از امروز تقویت کنید! هفته های آخر هفته های حساسیه!
.در مورد نقاط ضعف هم نکته ای رو گوشزد کنم: درس شیمی نقطه ضعف من محسوب می شد! تو سال های پایه به زور به درصد 50 می رسیدم و به طور میانگین 3 از 10 جواب می دادم! تصمیم گرفتم تابستون کلی روش وقت بذارم و حسابی پوشش بدم! باور کنید درسی که الان نقطه ضعف شما محسوب میشه قرار نیست تو کنکور هم نقطه ضعف شما باشه. سعی کنید ابتدا یک منبع روون تر انتخاب کنید و با حل تست و یادداشت نکات مهم و البته تحلیل سوالاتی که سر آزمون غلط می زنید یواش یواش خودتون رو تو اون درس تقویت کنید! البته هیچ وقت از نقاط قوتتون هم غافل نشید چرا که اگه فقط روی نقاط ضعف تمرکز کنید و اگه همش رو هم بر طرف کنید در نهایت تبدیل به یک فرد معمولی می شید نه یک فرد موفق! بهتره در کنار توجه ویژه به نقاط ضعف نقاط قوتتون رو هم از یاد نبرید!


توصیه میکنم همین الان یک تکه کاغذ بردارید و نقاط قوت و ضعفتون رو به طور مشخص روش بنویسید! این اولین گام یه برنامه ریزی درست در دراز مدته! میتونید برای تشخیص بهتر نقاط ضعف و قوت از کارنامه های مختلفی که قلم چی میده استفاده کنید.
و اما! قبل از آزمون شما باید اینکارا رو انجام بدید. بعد از آزمون وقت تحلیل اون و مشخص کردن دقیق کار های اشتباهتون تو طول هفته است که باعث میشه شما با دید بهترین برنامه ریزی کنید! با افت تراز هیچ وقت نا امید نشید. تقریبا همه افراد برتر هم گاهی دوران افول داشتن و مهم اینه که نا امید نشدن! بلکه با تحلیل منطقی تشخیص دادن که چطور میتونن شرایط رو بهتر کنن!


ایده 5 جمع بندی و خلاصه نویسی صحیح

به نظر من بهترین روش جمع بندی روش بازیابی ـه، بهتره به جای دوباره خوانی مطالب اونها رو در ذهنتون بازیابی کنید! یعنی به جای خوندن، سوال حل کنید و بعد تصمیم بگیرید که کجا ها رو باید بخونید. این روش با اسم "روش سه روز یکبار قلم چی" مطرح شده!
قلم چی برنامه ای هم تحت عنوان این روش بهتون میده معمولا، اما من توصیه میکنم خودتون این برنامه رو شخصی سازی کنید! اگه درسا رو زودتر تموم کردید زودتر آزمون زدن رو شروع کنید و هر چقدر بیشتر آزمون بزنید بهتره! اما اگه درسا رو دیر تر تموم کردید میتونید کمی دیرتر هم آزمون زدن رو شروع کنید اما خیلی فاصله نندازید و حداقل ده کنکور داخل و خارج شبیه سازی شده رو بررسی کنید!
من از کتاب دور دنیا گاج، کتاب زرد عمومی و کتاب 20 کنکور عمومی خوشخوان برای آزمون زدن و بازیابی کردن استفاده کردم. علاوه بر آزمون های قلم چی و سنجش چند آزمون جامع از موسسات دیگه هم حل کردم. بیشترین شباهت رو به کنکور سراسری آزمون های سنجش داشتن هم از لحاظ سطح دشواری و هم از لحاظ تیپ کلی سوالات فقط ساختار آزمون های سنجش خیلی بهم ریخته بود که تو کنکور سراسری منظم تر شده بود. توصیه میکنم آزمون های جامع سنجش رو چند بار تحلیل و مرور کنید!

خلاصه نویسی

آخر تابستون، انتهای نیم سال اول و نوروز، زمان های مناسب تری برای خلاصه نویسی هستند! هیچ وقت وقتی تازه شروع به مطالعه مبحثی کردید خلاصه نویسی نکنید. من بعد از اینکه به درک عمیق تری از مطالب می رسیدم  و قسمت های مهم تر رو تشخیص می دادم اونها رو یادداشت می کردم و بعدا خیلی به دردم می خوردن! برای فیزیک و شیمی خلاصه نویسی های طبقه بندی شده داشتم و کنار آزمون های جمع بندی هم یه کلاسور برداشتم و تمام نکاتی که توی آزمون ها باعث اشتباهم می شد رو یادداشت کردم و چند بار مرور کردم. جوری خلاصه بنویسید که بدونید بعدا مطالعه رو براتون آسون تر میکنه! نه خیلی کلی و نه خیلی جزئی. از جدول استفاده کنید، شکل بکشید، سوالا رو تیپ بندی کنید! روش های متفاوتی وجود داره که بتونید یه خلاصه خوب بنویسید. به نظرم خلاصه های خودتون بهتر از کتاب های جمع بندی هستند. من با کتاب های آزمونی خیلی بیشتر از کتاب های جمع بندی حال میکردم. 


سعی کنید تو دوران جمع بندی شرایطی سخت تر از کنکور رو شبیه سازی کنید تا سر جلسه خیلی راحت تر آزمون بدید! من با صدای بلند تلویزیون هم آزمون زدم. بهمن بازرگانی مولف کتاب های شیمی مبتکران در مقدمه کتاب دوزادهم شیمی مبتکران مثال جالبی از یوسین بولت رو نقل میکنه:

یوسن بلت برنده 9 مدال المپیک و سریع ترین مرد جهان است! او مربی ای داشت به نام گلن می که خود یوسن بلت در موردش چنین می گوید: اوایل کمی با گلن در مورد سبک تمرین ها بگو مگو داشتیم. چند کیلو وزنه را به بدن من می بست و می گفت حالا با تمام سرعت بدو! اوایل مخالفت می کردم. استدلال من این بود که این وزنه ها چه ربطی به مسابقه دو سرعت دارد. می گفتم در المپیک قرار نیست من با بدن بسته شده به وزنه ها بدوم پس چه ومی دارد در تمرین ها چنین کاری بکنم. در نهایت اما، گلن مرا قانع کرد که به همین منوال به تمرین ها ادامه بدهم. بعد از حدود چند هفته قرار شد رکورد خودم را در تمرینات و البته بدون بسته بودن به وزنه ها امتحان کنم. به محض باز شدن وزنه ها از بدنم احساس کردم قادرم پرواز کنم. دیگر با تمام قوا دویدن کاری تفریحی به نظر می رسید چرا که بدنم به دویدن با وزنه ها عادت کرده بود. بدین ترتیب رکورد من در مدت کوتاهی به میزان قابل توجهی افزایش یافت!

علاوه بر حل آزمون ها بهتره برای مرور نهایی در هفته آخر یه دفترچه نکات از آزمون های جامع داشته باشید و تو اون بعد از تحلیل هر آزمون نکات مهم و اونهایی رو که زود به زود فراموش میکنید یادداشت کنید و هفته آخر چند بار مرورش کنید. بهتره بخش های حفظی بعضی کتاب ها مثل شیمی رو هم یادداشت و هفته آخر علاوه بر تورق سریع بخش های حفظی رو دقیق تر مرور کنید.


ایده 6 سوالات متداول کنکوری

مهارت آزمون دادن چی هست اصلا؟
مهارت آزمون دادن یعنی بتونید بهترین نسخه خودتون سر جلسه باشید! یه سری راهکار ها هستن که میتونن خیلی بهتون کمک کنن! از جمله اونها روش و منها و روش زمان های نقصانیه! البته من تاکید میکنم حتما صبح قبل از آزمون یا روز قبلش یه پیش آزمون هم برای خودتون تهیه کنید و حتما بنویسیدش! این دو تا لینک که بهتون روش زمان نقصانی و و منها رو یاد میده: روش زمان های نقصانی (تاکید میکنم شخصی سازیش کنید) روش و منها  


اما پیش آزمون و هدف گذاری چی هست؟

یعنی با خودتون یک سری چیز ها رو قبل از آزمون طی کنید، با توجه به عملکردی که در طی دو هفته داشتید تعیین کنید که چقدر آماده هستید و به نظر خودتون چند تا از ده تا سوال هر درس رو می تونید در زمان معین پاسخ بدید؟ اغراق نکنید اما سعی کنید یکم به خودتون ارفاق کنید! مثلا اگه فکر می کنید 8 از 10 می زنید اما شک دارید هدفتون رو روی 7 از 10 تنظیم کنید اینطوری آرامش بیشتری سر جلسه دارید! بهترین کار اینه که آزمون متقارن سال پیش رو چهارشنبه یا پنجشنبه قبل از آزمون حل کنید که دید واضح تری داشته باشید! سعی کنید احساساتتون رو هم نسبت به هر درس یادداشت کنید مثلا: "هی پسر شیمی رو چقدر خوب خوندم و چقدر آمادم اما احساس میکنم توی فیزیک یکی دو تا سوال وقت گیر میاد که بهتره اونا رو بذارم آخر آزمون و حلشون کنم" مهم نیست که این احساسات درست هستن یا غلط فقط نوشتنشون قبل از آزمون حس آرامش و دورنگری بهتون میده و سر جلسه ناخودآگاه برای اجرا روش و منها و نقصانی منطقی تر عمل می کنید!


نتایج آزمون های من چقدر با کنکور تفاوت داشت؟
تقریبا میتونم بگم کنکور بهترین آزمونم بود تو قلم چی رتبه های بهتری هم داشتم ولی از همه جمع بندی های سنجش و قلم چیم بهتر بود! بعضی ها معتقدن که تو دوران جمع بندی نمیشه پیشرفت کرد! مثلا من تو همه آزمون های جامع ام هم قلم چی و هم سنجش بلا استثنا پیشرفت کردم و کنکور هم بهترین آزمونم شد! پس این حرف مضخرفه. امسال به خاطر سبک متفاوت سوالات و سطح سختی سوالات نتایج یکم غیر قابل انتظار شد و با آزمون های آزمایشی متفاوت تر بود! اما برا من رتبه های قلم چیم به رتبه کنکورم نزدیک تر بود نسبت به رتبه های سنجش.


کتابخونه یا خونه؟
خونه! من اوایل به علت اینکه میز مناسبی نداشتم میرفتم کتابخونه اما توصیه میکنم خونه درس بخونید! یکی از مهم ترین دلایلش برای خود من آرامش فکری بود و اینکه به کار های دیگران فکر نمی کردم و رو خودم متمرکز بودم! اگه احساس بی انگیزگی می کنید البته، چند روز برید کتابخونه تا دوستاتون رو ببینید و انگیزه بگیرید اما اگه مدرسه می رید دیگه به این موضوع هم نیازی ندارید!


انگیزه؟
آره بعضی وقتا بی انگیزه می شدم! تو یوتیوب چندتا کانال پیدا کرده بودم که ویدیو های انگیزشی می ذاشت که یکیشون بن اسکات بود و گاهی اوقات موقع استراحت و چیزی خوردن نگاه می کردم و برام مفید بود! از ویدیو های دکتر اناری هم برای انگیزه گرفتن استفاده می کردم. مصاحبه رتبه های برتر و ویدیو هاشونم خیلی بهم انگیزه میداد گاهی اوقات تو تنهایی تو اتاق با خودم یه طورایی مصاحبه می کردم و اداشون رو در میاورم :دی. از نیم سال دوم تصمیم گرفتم یه تفریح مشخص داشته باشم که حالم رو خوب کنه و سریال بیگ بنگ تئوری رو دیدم که قسمت های کوتاهی هم داشت و ذهن رو هم درگیر نمی کرد! از طرفی واقعا باهاش حال می کردم و روز قبل از کنکور هم یه قسمت نگاه کردم :) 


چن ساعت میخوندی؟
حقیقتا برای هر فردی متفاوته! برای من روز های مدرسه حدود 5 ساعت و در بهترین حالت 6:30 ساعت و در روز های تعطیل 9 ساعت حدودا و در بهترین حالت 11 ساعت! 


مشاورت کی بود؟
خودتون باید تصمیم بگیرید که مشاور می تونه کمکتون کنه یا نه اما من رو نمی تونست کمک کنه! من همیشه باید تصمیمات اساسی رو خودم می گرفتم و خب فکر نمی کردم مشاور ها هم بتونن برام کاری انجام بدن! به نظر من حرف های مفید یک مشاور در کل 5 ساعته! یعنی اگه بخواد همه روش ها و برنامه ها و. بهتون یاد بده 5 ساعت زمان می بره و بعد از اون سواد شما و فرد مشاور یکسان خواهد بود _حداقل در زمینه کنکور_. اما اگه شما مشکل خیلی اساسی دارید! یعنی نمیتونید برا خودتون برنامه بریزید و اصلا نمی دونید چه کاری درسته یا غلط اونوقت مشاور بگیرید! (این یه نظر شخصیه!) 
البته! بعضی از موارد باید با توجه به برهه زمانی به داوطلب ها گوشزد بشه! برای اینکه بی بهره نمونید حتما مجله قلم چی رو بخونید. اگه بیشتر علاقه مند بودید به صحبت های آقای قلم چی که بعد از هر آزمون تو سایت بارگزاری می شد گوش بدید و یا از منابع دیگه اطلاعات جمع آوری کنید. من بعضی وقتها فیلم های آقای پوردستمالچی رو نگاه میکردم و گاهی هم به ویس های آقای افشار گوش میدادم.اما به نظرم ارتباط با دانشجو ها و دوستایی که رتبه های خوبی میارن خیلی میتونه کمکتون کنه! من سعی میکردم این ارتباط رو داشته باشم.


دفتربرنامه ریزی چی؟
سال یازدهم از دفتربرنامه ریزی قلم چی استفاده میکردم. تابستون کنکور تصمیم گرفتم دفتر برنامه ریز خودم رو بسازم که این ایده بعدا از آقای عبدالله رئیسی رتبه 2 کنکور 97 هم شنیدم. اول دستی می نوشتم و خط کشی میکردم و بعد دیدم انرژی و تایم زیادی ازم میگیره تصمیم گرفتم یه روز بشینم و طراحیش کنیم و بعد چاپش کنم. 
یه نسخه طراحی کردم و یدونه چاپ کردم و امتحانی نوشتمش برای طراحی هم از ایده های مختلف دفاتر برنامه ریزی گاج و قلم چی و مهروماه استفاده کردم و یه طورایی اونا رو برا خودم بهینه سازی کردم. رفته رفته دفتر برنامه ریزیم بهتر و حرفه ای تر شد عکس اولی نسخه 1.0 و عکس دومی نسخه 2.0 و عکس آخری تایم لاین روزانه منه. البته میدونم که بعضی جاهاش براتون مبهمه! بایدم باشه چون این "دفتر برنامه ریزی من" ـه و کس دیگه نمی تونه ازش استفاده کنه اما به طور کلی با توجه به ترازی که هر آزمون میاوردم یه برنامه کلی می نوشتم و اجراش میکردم. در واقع هر هفته یک کاغذ پشت و رو که یک رو شامل برنامه ریزی کلی می شد و یک رو شامل تایم لاین می شد رو پر  می کردم. 

نسخه اولیه دفتر برنامه ریزی من

نسخه ثانویه دفتر برنامه ریز من

تایم لاین من

از تابستون تا عید دفتر خودم رو پر میکردم ولی چون بعد از عید سبک برنامه ریزی متفاوتی داشتم دیگه کنار گذاشتمش و خودم و ساعت مطالعه ام رو هم کامل شناخته بودم! شاید علت بعضی نوسان هام هم همین بود! اما ثبت کردن ساعت مطالعه و تعداد تست و تراز و آنالیز اونها کار به شدت مفیدیه! شاید اولا مثل من نتیجش رو نبینید ولی بعد از چند هفته که به عقب نگاه میکنید خیلی راحت تر نقاط ضعف برنامه ریزی هاتون رو می شناسید و حفره ها رو پر می کنید! اصلا یه چیزی هست که میگه ثبت کننده ها موفقن! 


اشتباه محاسباتی داشتی؟ چطوری دقت و سرعت محاسبه رو بالا می بردی؟
اولا خیلی اشتباه محاسباتی داشتم. وسطای تابستون با کتاب ورزش ذهن گاج آشنا شدم که به شدت و به شدت سرعت و دقت منو بالا برد. این کتاب تشکیل شده از یه سری محاسبه ساده است که شما روزانه انجام میدید و زمانتون رو یادداشت میکنید و سعی میکنید که هر روز بهترش کنید و یک دور خوندن کتاب 60 روز طول میکشه که شما در روز آخر میبینید چقدر تو آزمون های مختلفش نسبت به روز اول بهتر عمل کردید! 
برای کاهش بی دقتی ها هم تست ساده زدن کمکتون میکنه! یعنی از کتاب های ساده تر به تعداد زیاد تست بزنید تا روی زیر و بم محاسبات تیپ های محتلف تست مسلط بشید اگه بعد از آزمون سوالا رو تحلیل کنید متوجه خواهید شد که بی دقتی های شما اغلب تو جاهای خیلی ساده که تو خونه ازشون غافل بودید رخ داده! یادمه که از کاظم قلم چی شنیدم : اشتباهاتتون رو به دوستاتون بگید تا تکرار نشن! این واقعا جواب میده! علاوه بر این به پیشنهاد یکی از دوستام میتونید دفترچه ای رو برای ثبت اشتباهات هر آزمونتون اختصاص بدید و اونا رو مرور کنید البته سعی کنید خیلی زیاد ننویسید که نوشتن و مرورش طاقت فرسا نباشه!


چقدر خواب؟ چقدر تفریح؟ چقدر استفاده از نت؟
به طور متوسط 7 ساعت می خوابیدم! قبلا روتین خواب نداشتم که در یک ساعت مشخص بخوابم و در یک ساعت مشخص بیدار شم! اما ماه آخر و مخصوصا دو هفته آخر این روتین رو ایجاد کردم و شب کنکور هم در همون زمان به رخت خواب رفتم. تفریح داشتم ولی نه در حد زیاد! شاید فیلم زیاد دیده باشم ولی بیرون رفتن با دوستا و بقیه تفریحات از جمله ورزش و . حدودا صفر بود! کلا تفریح نکردن با شخصیت من سازگار نبود. عصر جمعه بعد از آزمون ها تنهایی قدم میزدم و آهنگ گوش میدادم همین موضوع باعث میشد بخشی از تحلیل آزمونم بمونه برا شنبه. 
نیم سال اول اینستاگرام رو نصب داشتم اما نیم سال دوم حذف کردم. پست های کنکوری رو گاهی میخوندم ولی فهمیدم که مفید نیستن! اما از تلگرام استفاده درسی داشتم_مثلا کانال رایان کلاس که اساتید تست حل میکردن_ و از وب هم برای وبلاگ نویسی و وبلاگ خوندن و سایت کانون استفاده میکردم! با بچه های هم دورمون تو سایت در ارتباط بودیم و رفع اشکال هم میکردیم که بعد ها تبدیل به یه گروه تلگرام شد. اونم به نوبه خودش برام مفید بود. اونجا هم میدیدم که خیلی از رتبه های برتر بر خلاف تصورم از اینترنت استفاده معقول و اصولی دارن و این که کلا تعطیل باشه شرایطی نبود که من بتونم باهاش کنار بیام! اما حتما سعی میکردم زمان هایی سر بزنم که انرژیم افت کرده و یا برنامه درسیم رو رسوندم و تو زمان های پر انرژی حتما درس رو تو اولویت قرار میدادم!


ایده 7 منابع و روش های من!

اجازه بدید یه لینک خوب بدم بهتون از سارا همتی رتبه یک کنکور تجربی 94 : توصیه های سارا همتی 
و بعد بریم سراغ منابع و روش های من:
کتاب هایی که با رنگ سبز مشخص شدن رو توصیه میکنم، در انتخاب کتاب هایی که با رنگ آبی مشخص کردم مطمئن نیستم و از انتخاب کتاب های قرمز رنگ پشیمونم.

!!  کتاب های سه سطحی که اکثرشون رو داشتم و برای آزمون های قلم چی خوب بودن و کتاب های کوچک خیلی جزئی رو جزو منابع نشمردم!

 

  • ادبیات

از کتاب دستور دریافت، قرابت هفت خوان، آرایه هفت خوان، لغت و املای دریافت (اول الگو داشتم که دیدم جالب نبود)، فارسی پایه مهروماه و آزمون پلاس ادبیات گاج استفاده کردم. ادبیاتم از اول خوب بود و المپیاد هم شرکت می کردم و تا حدی میخوندم براش اما برای کنکور اول درس به درس میخوندم و دیدم که جوابگو نیست بعد تصمیم گرفتم موضوعی بخونم. قرابت رو فقط تست می زدم حدودا 3 روز یکبار آزمون قرابت میزدم. آرایه رو اونایی رو که تو آزمون اشکالم در میومد رو از هفت خوان میخوندم و تست میزدم و تو مدرسه هم وقتی بیکار بودم آزمون آرایه میزدم در ضمن فیلم های آقای سبطی تو سایت آلا رو برای آرایه و دستور (نظام قدیم) دیدم  که کمک خوبی بود. برای لغت و املا که روز های آخر منتهی به آزمون بودجه آزمون رو میخوندم و بعد از عید یه برنامه منظم طبق برنامه قلم چی برای مرور لغت ریختم ماه آخر هم بیشتر میخوندم و تست های جامع و بخش جمع بندی کتاب دریافت هم برام خیلی کمک کننده بود! املا یه سری نکات ریز داره که اونا رو با تست زدن پیدا می کنید و همون نکات اغلب تکرار میشن. امسال کنکور لغت و املا رو آسون داده بود و همه رو جواب دادم. دستور یکم سخته و قلق داره! کتاب دریافت خیلی مفهومیه و راستش رو بخواهید فراتر از سطح کنکوره اما کاملا جوابگوعه و وقت خیلی زیادی هم ازتون نمی گیره من خودم تو یه فرصت یک الی دو ساعته هر چند صفحه میتونستم میخوندم و دستور رو زیاد با برنامه آزمون پیش نمی رفتم اما تو آزمون های جامع تاثیر موضوعی خوندن دستور هم کاملا مشهود بود. آزمون پلاس گاج هم خیلی کتاب خوبی برای افزایش سرعت بود تست های خوبی هم داشت. اما سمت کتاب های درس به درس نرید چون خیلی کمک نمی کنن.

 

  • عربی

یکی از درسایی بود که خیلی ازش می ترسیدم از کتاب مهروماه استفاده کردم و بهترین کتاب بازار بود به نظرم و ضمیمه ای داشت که بخش تشکیل و تعریب کنکور رو پوشش میداد و به لطف این ضمیمه سوالت شکل و تعریب رو ماه آخر کار کردم و تو کنکور جواب دادم. فیلم های آقای ناصح زاده تو سایت آلا رو برای نظام قدیم تو تابستون دیدم و وقتی فیلم های جدید هم اومد نگاه کردم و بد نبودن از اونها هم میتونید استفاده کنید.

برای متن از کتاب میکرو طلایی گاج استفاده کردم که فقط متن های کنکور بودن و ترجمه و پاسخ خوبی هم داشتن. شما از هر کتاب دیگه می تونید استفاده کنید ولی متن های کنکور رو در اولویت قرار بدید

 

  • دینی

برای پایه کتاب میکرو رو گرفتم که اصلا خوب نبود. برای دوازدهم کتاب خیلی سبز رو گرفتم که خیلی تست های خوبی داشت ولی درسنامه خوبی نداشت و به نظرم برای دینی اگه معلم خوب دارید (که ما داشتیم تو مدرسه) درسنامه خاصی نیاز نیست. من بعد تدریس معلم چندتا تست برای بازیابی حل میکردم و بعد متن کتاب رو میخوندم و دوباره تست میزدم. همه پاسخ نامه رو هم میخوندم و تست هایی رو که غلط میزدم طبق آدرسی که کتاب خیلی سبز تو پاسخ نوشته بود از رو کتاب مشخص میکردم و دوباره میخوندمشون. بیشتر هفته دوم آزمون دینی میخوندم. تو سال تحصیلی برای پایه فقط متن کتاب رو میخوندم و سوالات آزمون ها رو تحلیل میکردم و از کتاب جمع بندی مولتی ویتامین انتشارات گاج هم هفته دوم آزمون و هم ماه آخر استفاده کردم و توصیه میکنم. در کنار اینها از کتاب مینی میکرو گاج برای آیات استفاده میکردم که کتاب می بود! قبول دارم نکات خارج از کنکور هم داشت ولی در نهایت درک شما رو از آیات خیلی زیاد میکرد! به توصیه جمع کثیری از دوستان هم کتاب دینی مسلم بهمن آبادی- سفیر خرد کتاب خوبیه برای دینیمون!

 

  • زبان

زبانم از اول خوب بود. تابستون کتاب نترسیم از متن کیاسالار رو تموم کردم طول سال هم تا حد ممکن کتاب پت و متن رو زدم. منبع اصلیم کتاب دکتر اناری بود که خوب بود و کتاب پایه خیلی سبز هم داشتم و تنها اشکالش این بود که خیلی حاشیه رفته بود و بی خود سخت کرده بود. برای آزمون زدن و افزایش سرعت هم از کتاب آزمون پلاس گاج استفاده کردم تو این درس اما فکر کنم موج آزمون الگو کتاب بهتری باشه برا آزمون و جمع بندی.

 

  • ریاضی

برا حسابان: خوشخوان دوازدهم، نردبام خیلی سبز، آبی دوازدهم، حسابان مولتی ویتامین جلد 2، IQ یازدهم ، نردبام دهم، آبی دهم، خیلی سبز دهم، موج آزمون جامع، فصل آزمون جامع
برا هندسه: پایه آبی، دهم و یازدهم خیلی سبز، یازدهم الگو، جامع مهروماه، دوازدهم آبی، فصل آزمون پایه
برا گسسته و آمار: پایه میکرو، جامع آبی، جامع IQ، گسسته خوشخوان، گسسته الگو، خط ویژه گاج
معلم خوبی برا حسابان داشتیم و بعد از کلاس مدرسه تو خونه تست حل میکردم و اشکالام رو علامت دار میکردم. کتاب های آبی که پیمانه ای بودن خیلی راحت میشد روشون برنامه ریخت و تمومشون کرد بعد از تموم کردن کتابای آبی کتاب های سطح بالاترم مثل نردبام و آی کیو رو کار میکردم و اگه طول سال وقت میشد آزمون های مبحثی موج آزمون و فصل آزمون رو برای تقویت سرعت و دقت حل میکردم و مخصوصا تو ایستگاه های جبرانی از اینجور کتاب های آزمون دار زیاد استفاده میکردم، ماه های آخر و بعد از عید هم که جای خود دارد.
هندسه درس خاصیه و نیاز به خلاقیت بالایی داره از تست های ساده شروع کنید به خوندن و به هیچ وجه سمت منابع خیلی سخت و خارج کنکور نرید چون اونوقت به سوالات ساده هم به دید سخت نگاه میکنید و حلشون باز میمونید. کتاب آبی کتاب خیلی خوبی بود و طبق تجربه بقیه دوستان کتاب میکرو طلایی هندسه هم کتاب خوبیه!
آمار که خب جزو مباحث تقریبا روتین و راحته اما گسسته ممکنه اذیتتون کنه! هیچ وقت از تمرین های کتاب درسی مخصوصا تو اینجور درسا غافل نشید و بعد برید سمت حل تست! اینم از اون درسایی که تست سخت زیاد میشه در آورد ازش ولی معمولا تو کنکور نمیان! آخرای سال برای جمع بندی آمار از آی کیو استفاده کردم و خب درسنامه خلاصه ای برای مرور داشت و تست های خوبی هم داشت. به گسستش هم یه ناخنکی زدم ولی فکر کنم کتاب آبی و الگو کافی بودن! کتاب خوشخوان هم برای در آوردن نکات خاص بهتره و تقریبا همه چی رو توضیح داده و کتاب خوبیه اما یکم حاشیه رفته و وقت بیشتری ازتون میگیره!

 

  • فیزیک

کتابای فرید شهریاری انتشارات خیلی سبز رو به شدت توصیه میکنم چون کاملا منطبق بر کتاب درسین و سطح مشابهی با سوالات کنکور 98 دارن! من برای تست بیشتر از کتاب میکرو طلایی گاج جامع هم استفاده میکردم که کتاب خوبی بود و سوال سخت هم به اندازه کافی داشت! از کتاب موج آزمون پایه هم تابستون، طول سال و در دوران نوروز استفاده کردم. تو درس فیزیک هم از تمرین های کتاب درسی و متن دروس تو درس های حفظی مثل ویژگی مواد و فیزیک هسته ای غافل نشید! کتاب یازدهم نردبام رو هم داشتم که ترجیحا توصیه نمی کنم برید سمت اونجور کتاب ها و اول روی مفاهیم اساسی متمرکز بشید.

 

  • شیمی

بهترین روش مطالعه شیمی که من تونستم بهش برسم این بود بعد از تدریس معلم یه بار خیلی سریع و رومه وار کتاب درسی رو مطالعه کنید و بعد تست آموزشی بزنید و با دقت خیلی زیاد همه گزینه های رو با پاسخ نامه بررسی کنید و با کتاب درسی تطبیقشون بدید. نکاتی رو که تازه کشف میکنید تو کتاب درسی یادداشت کنید و اشکالاتی که تو آزمون دارید رو هم با یه رنگ دیگه تو کتاب درسی بنویسید! مهم نیست که فکر میکنید درس رو یاد گرفتید یا نه حتما و حتما چند بار متن کتاب رو تو فرجه آزمون بخونید تا کامل بهش مسلط بشید و خط به خطش رو حفظ بشید! 
بعد از این مرحله تست ها رو زمان دار بزنید و درسنامه کتاب آموزشی رو هم مرور کنید (اگه دبیر خوبی ندارید میتونید مطالعه درسنامه رو زودتر قرار بدید اما خیلی روش مکث نکنید بعد از یک بار مطالعه برید سمت تست زنی و مطالعه متن کتاب درسی). برای تست زمان دار میتونید از موج آزمون ها هم استفاده کنید که هم تست های خوبی داشتن و هم درسنامه خلاصه و کاربردی!
من از کتاب های آبی دوزادهم، شیمی شگفت انگیز دوازدهم، شیمی خیلی سبز دوازدهم،

سال بعد کنکور دارم. کنکور یه هدف نیست بیشتر شبیه یک سرگرمیه یه سرگرمی هیجان انگیز و رکوردی که تلاش و تمرکز روزانه می خواد. چی بهتر از اینکه یک سال رو میتونی بهش فکر کنی و باهاش سرگرم باشی؟ به همین سادگی یک سال از این زندگی رو که رفته توی پاچه ات سپری میکنی!

هر چقدر فکر میکنم جایی برای من در این دنیا وجود نداره. باید کوله پشتی ام را بردارم و برم. 

یکی از معلم های دبیرستان بهم میگفت: سال بعد کنکور میدی؟ 

_ آره

رشتت چیه؟

_ ریاضی

به نظرت آینده داره؟

_ آره! ولی اگه دقیق تر نگاه کنی هیچ چیز واقعا آینده نداره!

تو ایران هیچی آینده نداره! تنها چیزی که آینده داره بسیج فعاله! (خندید)

خندیدم و گفتم: هیچ کجای دنیا آینده ای نداره.

چرا؟! به نسبت دیگه.

_ آره. شاید




نمی دونم چرا از بچگی هیچ وقت دوست نداشتم میزم شلوغ باشه حتی دسکتاپمم همیشه خلوت بود، یه آی کامپیوتر و یه سطل آشغال فقط همین! نمی دونم چرا ولی تو خیلی چیزا اینطوریم!

امروز هم خیلی از مطالب بلاگمو حذف کردم شاید چون دیگه ازشون خوشم نمی آد!

خیلی حال می کنم وقتی می بینمم با گذشته ام چقدر متفاوتم و عوض میشم یه طوری باحاله. الان میتونید به گذشته سفر کنید و گاهی ببینید که چقدر احمق بودید! وقتی یه عکس رو می بینید یا یه صدای ضبط شده رو می شنوید این خیلی حس جالبیه! وصف ناپذیره تکنولوژی داره آینده رو طور دیگه ای رقم میزنه آینده ای اگه گذشته رو نگاه نمی کردیم هیچ وقت رقم نمی خورد!

راستی اگر حوصلتون سر رفته Eminem Lose yourself رو گوش بدید که شاهکاره!


تابستون خوبی بود. درگیری من با کد و برنامه نویسی و جدا شدن از احساسات و ادبیات خلاصه از این تابستون و سه ماهه اخیر زندگی من بود. رفتن به سمت نرم افزارهای آزاد و پا گذاشتن به دنیای بی نهایت لینوکس!

با چند نفر از بچه های مدرسمون یه اپلیکیشن نوشتیم که اولین تجربه من در برنامه نویسی اندروید بود و اسمش رو گذاشتیم شرلوکیسم، شرلوکیسم همیشه یادم میمونه چون پر بود از کلی تجربه های تلخ و شیرین برای من!

اگر شما هم می خواهید برنامه نویس بشوید ادامه متن را بخوانید

برنامه نویسی به زبان جاوا خیلی هیجان انگیزه و چاپ Hello World هم حتی کلی پیش نیاز میخاد و باید قبلش کلی مراحل مختلف رو طی کرده باشید (که البته Android Studio IDE همه کارا رو براتون انجام میده) به دلیل جامعیت اندروید بین کاربران و بازار کاری خوب خیلی از علاقه مندان به تکنولوژی دوست دارن که برنامه نویس اندروید بشن.

چرا نباید برنامه نویسی را با اندروید و زبان جاوا شروع کرد؟

نکته اول اینجاست! توصیه من اینکه سعی کنید B4A و هر نوع برنامه ساختن برای اندروید رو فراموش کنید و فقط روی جاوا (اینجا در مورد کوتلین حرفی به میان آورده نشده) تمرکز کنید. اما زبان برنامه نویسی جاوا برای شروع برنامه نویسی اصلا مناسب نیست چون بسیاری از کارا رو خودش انجام میده و قبل از اینکه برنامه نویس مبانی رو درک کنه زبان جاوا ما رو دعوت میکنه تا کارای شگفت انگیزی بکنیم. این ویژگی خوب زبان جاوا برای افراد مبتدی که فاقد دید مناسبی نسبت به برنامه نویسی هستند باعث سردرگمی میشه و گاهی افراد رو نا امید میکنه.

برای اینکه شما یک برنامه نویس شوید و نه یک برنامه ساز ابتدا باید بتونید هر ایده ای به زبان ریاضی و الگوریتم فلوچارت تو ذهنتون پیاده سازی کنید و سپس شروع کنید اونو با کامپیوتر در میون بذارید تا کامپیوتر هم خروجی مورد نظر رو به شما بده.

چگونه باید برنامه نویسی را شروع کرد؟

من به عنوان یک آسیب دیده شروع با زبان جاوا توصیه میکنم برنامه نویسی رو با C یا C++ شروع کنید ولی اگر احساس میکنید درک مناسبی از برنامه نویسی دارید برید سمت PHP , Python  این دو زبان برای ادامه برنامه نویسی و تبدیل شدن به یک برنامه نویس ارشد خیلی خوبن و بعد اگه علاقه مند بودید برید سمت Java

اما مورد بعدی پیدا کردن یه منبع مناسب برای آموزش برنامه نویسیه. هیچ منبعی نمیتونه شما رو از ۰ به ۱۰۰ برسونه و شما رو یه برنامه نویس ارشد مگر جستجو های پی در پی و دیباگ کردن های طولانی مدت! شما نباید یاد بگیرید که تمام مشکلات رو حل کنید شما فقط باید یاد بگیرید چطور جستجو کنید. اگر بلد باشید چطور جستجو کنید حتما پاسخ خود را خواهید یافت چون در ۹۹ ٪ مواقع اشخاص دیگری هم به مشکل شما برخورده اند و بعد از حل مشکل راه حلشان را به اشتراک گذاشه اند.

برای شروع برنامه نویسی یکی از موارد که از نظر من ضروریه یادگیری متوسط زبان انگلیسی هست تا حدی که بتونید سوال بپرسید و جواب های مطرح شده رو درک کنید. منبعی که برای شروع معرفی میکنم سایت جذاب coursera.org هست. حتما به این سایت سری بزنید. یا ویدیو های تهییه شده به زبان فارسی رو ببینید. از نظر من برنامه نویسی رو با ویدیو شروع کنید و بعد برید سمت داکیومنت خوندن.

آیا حتما لازم است به لینوکس مهاجرت کنیم؟

اگر تا به حال در مورد لینوکس خوانده باشید یا با لینوکس کار کرده باشید حتمن واژه ترمینال به گوشتان خورده است. در کنار رابط گرافیکی لینوکس وجود ترمینال بسیار دلچسب و دوست داشتنی است. برای برنامه نویسی و یا تست نفوذ وجود مهاجرت لینوکس ضروری نیست ولی لینوکس شما را مجبور به یادگیری میکند تا جایی که یک متخصص سیستم عامل به تمام معنا بشوید. اگر به کار با لینوکس تمایل خاصی ندارید نوشته های دوست داران لینوکس را بخوانید تا نظرتان عوض شود. اگر دوست داشتید به usethis مراجعه کنید.

من از توزیع های دبیان ubuntu , deppin استفاده میکنم.


فیلم خوبیه، منتها یکم ابزورد بود. شاید با سلیقه تو بیشتر بخونه. (از توصیه های دوستان)

ابتدای فیلم با رویایی معماگونه آغاز می شود؛ رویایی که قرار است روزی به حقیقت بپیوندد. اختلال خوابی که هر روز در ساعت مبهم 12:07 رخ می دهد و رویا به سراغ پسر بچه کوچک فیلم _کانر_ می آید. چرا ساعت 12:07؟ سوالی که جوابش را نمی توان یافت!

کانر کیست؟ یک پسر افسرده و درون گرا که لباس هایش را خودش می شوید و آشپزخانه را تمیز میکند و نقاشی های خوبی می کشد. فیلم سعی کرده طوری نشان بدهد که انگار قدرت تخیل کانر بسیار بالاست بر خلاف قدرت بدنی او. مادرش مبتلا به سرطان است و تا اواسط فیلم خبری از پدرش نیست. کانر فقط یک مادربزرگ دارد که گویی از او هم متنفر است. کانر به جز مادرش به هیچ کس احساس محبت ثابت و پایدار ندارد. فیلم _تا قبل از صحنه پایانی و به هم ریختن تمام فرضیه ها_ نشان میدهد که او به شدت به مادرش وابسته است و هرگز دوست ندارد که از او جدا بشود.

هیولا وارد می شود!

چیزی نمانده بود که فیلم خسته کننده شود و با فحشی به کارگردان داستانش به پایان برسد! ناگاه درختی کهنسال روی ریشه هایش می ایستد و از دور به سوی اتاق کانر حرکت می کند. انگار کسی در کانر منتظر او بوده است. صحنه قبل از حضور هیولا نظر کانر را در مورد هیولا ها تبیین میکند و این موضوع خود سر نخی است از کارگردان برای اینکه بدانیم آن درخت یک شیطان نیست بلکه یک منجی است!

شخصیت جدید، مادربزرگ

کانر با آدم های اطراف رابطه خوبی ندارد نه با معلم نه با همکلاسی ها و نه بزرگ! کانر حاضر نیست به هیچ وجه با او زندگی کند و می خواهد پیش مادرش بماند (باز تاکید فیلم بر روی وابستگی کانر به مادرش است).

غول چراغ جادو این بار با سه داستان!

منجی فیلم (همان هیولا) قرار است تا سه داستان برای کانر تعریف کند و بعد از آن قرار است داستان کانر را بشنود. منجی همیشه حقیقت را میگوید و در پی حقیقت است. او تا انتهای فیلم با ماست تا بدانیم حقیقت زندگی کانر و آشفتگی او از چیست؟!

نکته ای که در داستان ها کمی بیننده را اذیت میکند تکه های بی مزه خود کانر است که وسط روایت هیولا می اندازد. 

داستان اول: ابزودیژه نمایان می شود و باز فیلم را به نقطه اوج می رساند! داستانی که درخت تعریف میکند اعجاب انگیز است؛ بر خلاف تمام انتظار هایی که از یک داستان داریم! فلسفی، بدون اندکی موضوع اضافه، داستان ساده و روان روایت شده و بیننده را محو عناصر گرافیکی داستان که اکنون در ذهن کانر نقش گرفته اند می کند. کانر در ابتدا روزنه ای به روشنایی در خیال خود می بیند ولی بعد از رویا، دلسرد و غمگین و آشفته تر است. این همان چیزی است که برای جذابیت فیلم لازم بود! 

هیولا: این یه داستان واقعیه خیلی از چیزای واقعی به نظر کلک میان!

کانر: نمی فهمم! اینجا آدم خوبه کی بود؟

هیولا: آدمی که همیشه خوبه وجود نداره کانر رومانی، آدمی که همیشه بده هم وجود نداره! اکثر مردم هم خوبی دارن و هم بدی

حضور پدر. به همراه ضعف بیشتر مادر کانر بر داستان حقیقی فیلم جهت می دهد و بدبختی پسرک را در زندگی حقیقی به تصویر می کشد. کانر پدرش را دوست دارد اما خیلی زود از اون دلگیر می شود _پدرش مرد خوبی به نظر می رسد اما هیچ گاه معلوم نمی شود که آیا واقعا چنین است یا نه_

داستان دوم: معرکه است! تصویر زیبایی از کشیش ها و نه کشیش های بد بلکه کشیش های خوب! از جادوگران خوب و نه همیشه بد! _هر دو عنصر داستان خوب هستند و فیلم تقابل خوبی با خوبی و عدم قطعیت همه چیز را به نمایش می گذارد_ این داستان جذاب تر از داستان قبلی روایت می شود و صحنه نهایی داستان، آن را تکمیل می کند. کشیشی که در نهایت مجبور می شود حقیقت را به پای معیشت قربانی کند و جادوگری که مغرورانه او را ناکام می گذارد و کشیش می ماند و دنیایی که از دست می رود! صحنه آخر این داستان مبهم است! نمی شود گفت چرا. چرا هیولا از خراب کردن لذت می برد و کانر هم همینطور. اما داستان را جذاب تر می کند.

هیولا: کشیش چی بود؟! مردی که باید اعتقاد می داشت اما نداشت! اعتقاد نیمی از تمام شفا هاست. اعتقاد به درمان، اعتقاد به آینده ای که پیش رومونه! اعتقاد تو با ارزشه پس باید مراقب باشی که به چی و به کی اعتقاد داری

نگاه های معنا دار کانر 

از ابتدا تا به انتها ادامه دارند و در هنگام نگاه به دوستانش پر مفهوم تر و مشهود تر است. او همیشه در خودش غرق است اما وقتی یکی از قلدر های مدرسه او را نگاه می کند کانر هم به او خیره می شود و هر بار کتک می خورد اما در نهایت "نگاه" کار خودش را می کند!

داستان سوم: مرد نامرئی

نمی شود گفت داستان! به خوبی دیگر داستان های پارادوکسیکال نبود و جذابیت سابق را نداشت! اما کارگردان به ما می گوید در نهایت این ایده است که بر ماده پیروز می شود! کانری که از ابتدای فیلم تا به اینجا کتک خورده وقتی آرمانی دارد پسر قلدر مدرسه را راهی بیمارستان می کند! کانر درونگرای دست و پا چلفتی، آری او پسر قلدر مدرسه می زد و راهی بیمارستان میکند و البته از سوی مدرسه تنبیه نمی شد (جمله ای که معلوم نشد چرا در فیلم چند بار تکرار می شود: آخه تنبیه چه فایده ای داره؟!)

در نهایت داستان چهارم فیلم را تمام می کند! حقیقت ها آشکار میشود! کانر چرا رنج می برد؟! این سوال اساسی که منجی کانر در پی کشف آن بود پاسخ داده می شود و فیلم به اتمام می رسد ! اما صبر کنید، کارگردان داستانی را مطرح می کند که بیننده را روز ها درگیر خود کند و آن این است: آیا آن درخت فقط یک رویا بود؟!


پی نوشت: تمامی عکس های مورد استفاده قرار گرفته شده _عجب فعلی!_ از خود فیلم اسکرین شات گرفته شده است! 

برای دانلود فیلم مراجعه کنید به 30nama.us و در بخش سرچ نام فیلم رو سرچ کنید

_بر من خرده نگیرید که قوانین کپی رایت را رعایت نکردم

همچنین شیوه نگارش دیالوگ ها تقلیدی از پیمان بود! 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دکتر امین جعفری | amin jafari ریاضی هشتم ناب چت,تاب چت,تاپ چت,ناب گپ,تاپ گپ,تاب گپ دانلود رایگان فیلم و سریال رمان کده روانشناس بالینی کودک ساخت و طراحی طلا و جواهرات دکتر شهناز نایب زاده بخش شیمی و مهندسی شیمی بسیج دانش آموزی هنرستان فنی شریف واقفی